بسم الله الرحمن الرحیم
چقدر دلم برای آن بقعه مسقف کوچک در صحن علی بن مهزیار که خاکش دو عزیز ما، سید مرتضی و سید محسن را در آغوش کشیده است، تنگ شده...
امروز سالروز تولد سید مرتضی بود؛ عارف واصل ۱۹ ساله...
پ.ن: مزار سید مرتضی بسیار کوچک است؛ مگر چند تکه استخوان که ۱۵ سال بعد از عملیات کربلای ۴ به آغوش پدر و مادرش برگشت، چقدر جا میخواهد...
مزار آقا سید محسن بلند بود، تابوتی که تشییع شد بسیار بلند بود، آقای ما هم بلند قامت بود، هم بلند مرتبه...
چقدر عجیبند این دو برادر...
بسم الله الرحمن الرحیم
هر روز که بیدار میشوم، میگویم کاش یک کابوس تلخ بود و تمام میشد...
نیست اما، و ما باید با این غم و حسرت تا همیشه خو بگیریم...
پ.ن: خاله جانم کسالتی دارند و بیمارستان بستری هستند، لطفا حمد شفا بخوانید و وقت سحر و افطار دعا بفرمایید با صحت و عافیت کامل، به خانه برگردند.