بسم الله الرحمن الرحیم
این شرایط خانهنشینی اجباری، همهمان را به خلوت، به رجوع به خود، به نگاه کردن به خود، به مواجهه با خود واداشت.
نمونه دمدستیاش اینکه، روابط اهل خانه با هم زیاد شد و اگر جایی خللی وجود داشت یا خطایی، ملزم شدیم به اصلاحش؛ نمونهاش اینکه لازم شد بیشتر به امکانات داخل خانههایمان متکی باشیم؛ غذاهای خانگی، نان خانگی، دوخت ودوزهای خانگی، تفریحهای خانگی، تعلیم خانگی، بازیهای خانگی...؛ نمونهاش اینکه امشب همهجا جشن خانگی برپا شد؛ شاید قبلتر جشنمان بیرون رفتن و غذای بیرون خوردن و... بود؛ اما امشب خیلی از کسانی که میشناسم، خانههایشان را آذین بستند، شیرینی خانگی پختند، غذای خوب باب طبع اهل خانه درست کردند...
من اینها را به فال نیک میگیرم؛ احساس میکنم این رجوع به خود، مقدمه رجوع به فطرتهاست؛ مقدمه شکوفا شدن فطرتها؛ مقدمه تطهیر آدمها؛ مقدمه قیام آدمها؛ قیام لله...
نمیدانم چرا... ولی من به این تغییرات خیلی امیدوارم... یک جورهایی بوی بهبود ز اوضاع جهان میشنوم...
پ.ن: بله! میدانم؛ ممکن است این تغییرات فقط در بخش کوچکی از جامعه که اطرافیان مرا تشکیل میدهد، اتفاق افتاده باشد و قابل تعمیم نباشد... ولی من دلم میخواهد به همین تغییرات کوچک در بخشهای کوچک امیدوار باشم؛ کم من فئة قلیلة غلبت فئة کثیرة باذن الله...