مثل هوای بهار

گاهی آفتاب... گاهی باران... گاهی رنگین‌کمان...

مثل هوای بهار

گاهی آفتاب... گاهی باران... گاهی رنگین‌کمان...

طبقه بندی موضوعی

آخرین مطالب

  • ۰۶ آبان ۰۲ ، ۰۷:۴۶ غزه
  • ۰۵ آبان ۰۲ ، ۲۲:۵۶ حاصل

درس

يكشنبه, ۱۰ ارديبهشت ۱۴۰۲، ۰۹:۰۸ ق.ظ

بسم الله الرحمن الرحیم

دارم قدم‌زنان، از کنار عطر یاس‌ها رد می‌شوم و به سمت کتابخانه دانشگاه می‌روم. پنجره یکی از کلاس‌های طبقات بالا باز است. دانشجوها را می‌بینم و استاد که دارد تدریس می‌کند.

با خودم فکر می‌کنم دوست داشتم جای کدام باشم؟ دانشجوها؟ یا استاد؟

جواب صادقانه‌ام به خودم این است، دانشجوها... دوست دارم هنوز دانشجو باشم... یادگیرنده بودن را دوست دارم... اگر استاد باشی نمی‌توانی یادگیرنده باشی؟ چرا می‌توانی... ولی راستش... در یاددهنده بودن مسئولیتی هست که من در خودم نمی‌بینم که بَرش دارم.

سؤال بعدی: چرا درست را ادامه نمی‌دهی؟ چرا دوباره دانشجو نمی‌شوی؟ مخصوصا حالا که از سال آینده همه بچه‌ها مدرسه‌ای می‌شوند.

جواب: درسم را ادامه بدهم که چه بشود؟ دوست داشتن دانشجو بودن و آموختن خیلی خوب است، ولی کافی نیست. تا وقتی به جواب این سؤال نرسم که برای چه هدفی درسم را ادامه بدهم، یا اصلا درس جدیدی را شروع کنم به خواندن، هیچ اقدامی نمی‌کنم... هیچ اقدامی... جز اینکه بیایم کتابخانه و نوشته‌های دیگران را ویرایش کنم یا گاهی خودم چیزی بنویسم، چیزی که نوشتنش از یادگیرنده بودن بیاید...

۰۲/۰۲/۱۰ موافقین ۳ مخالفین ۰
صبا

نظرات  (۱)

thats right....

پاسخ:
🌻

ارسال نظر

ارسال نظر آزاد است، اما اگر قبلا در بیان ثبت نام کرده اید می توانید ابتدا وارد شوید.
شما میتوانید از این تگهای html استفاده کنید:
<b> یا <strong>، <em> یا <i>، <u>، <strike> یا <s>، <sup>، <sub>، <blockquote>، <code>، <pre>، <hr>، <br>، <p>، <a href="" title="">، <span style="">، <div align="">