مثل هوای بهار

گاهی آفتاب... گاهی باران... گاهی رنگین‌کمان...

مثل هوای بهار

گاهی آفتاب... گاهی باران... گاهی رنگین‌کمان...

طبقه بندی موضوعی

آخرین مطالب

  • ۰۶ آبان ۰۲ ، ۰۷:۴۶ غزه
  • ۰۵ آبان ۰۲ ، ۲۲:۵۶ حاصل

آدم‌ها

پنجشنبه, ۷ ارديبهشت ۱۴۰۲، ۰۸:۳۹ ق.ظ

بسم الله الرحمن الرحیم

چقدر عجیبه که با آدمی که یه روز جزو آدمای امن زندگیت بوده، دیگه دلت نخواد حرف بزنی، دلت نخواد صداشو بشنوی حتی!... از تماسش، از شنیدن صداش، از تک‌تک کلماتش اضطراب بگیری حتی...

این ارتباط از اون چیزهاییه که می‌دونم یه روزی باید برم سراغش و احتمالا با درد فراوان، گره‌هاشو باز کنم. نه برای اینکه ارتباط دوباره ارتباط بشه، که این اصلا برام مهم نیست؛ فقط برای اینکه وقتی بهش فکر می‌کنم از حجم حرف‌های نگفته، سردرد نگیرم...

اما حیف این روزهای اردیبهشتی زیبا نیست که صرف این کار بشه؟! 

این روزا فقط دلم می‌خواد خاطرات مادرشدنم رو مرور کنم؛ بوی‌ یاس‌ها، صدای گنجشک‌ها که اول صبح می‌خونن، نسبم خنک صبحگاهی، هر روز صبح منو می‌بره به اون روز اردیبهشتی که از خونمون تا خونه خانم الف پیاده رفتم و مامان و آبجی هم از خونه خودشون اومدن و آخرین صبحی بود که علی در وجود من نفس می کشید... علی... علی... علی.. علی دلنشین من که قربون‌صدقه قدوبالاش رفتن روضه این روزهای منه...

 

از کجا شروع شد و به کجا رسید :)

۰۲/۰۲/۰۷ موافقین ۵ مخالفین ۰
صبا

نظرات  (۴)

چرا روضه؟

علی اولین فرزندته؟

چیزی اتفاق افتاده براش؟

پاسخ:
بله فرزند ارشد خانواده است!
نه خدا رو شکر اتفاقی نیفتاده ولی چون به عشق آقایی که اگر صدتا پسر داشت اسم همشون رو علی می‌ذاشت، اسمش علی شده، الان که نوجوانه و تو سن دلبری، روضه وداع علی‌اکبر همیشه جلوی چشمامه... اونجا که سیدالشهدا فرمودن قدری جلوی چشمم راه برو... 

چهارتاشون پسرن؟

پسر اول منم علیه

پاسخ:
خدا حفظش کنه
در پناه «علی» (ع) باشه.
نه سه تای بعدی دخترن :)

کامنتا و جوابها من رو برد به دنیای وبلاگ‌نویسی که هیچ شناختی از هم نداشتیم به جز وبلاگ و تنها راه ارتباطمون همین کامنتها بود با آدم‌هایی که بعضا دوست‌هامون شدن.

پاسخ:
من هنوزم تو این دنیام:)
تو هم بیا دوباره!

یه روز وبلاگ قبلی شما رو دیدم و از اولش خوندم

 

وااای که چه مادرانه های عاشقانه ای برای علی نوشتید

یادمه بعد خوندن پست ها دلم میخواست برم بچه هام رو ببوسم و یکم بیشتر به مادری دقت کنم

 

مادری

چه اتفاق عجیب و شیرینی

پاسخ:
عجیب، شیرین و‌ شگفت‌انگیز

ارسال نظر

ارسال نظر آزاد است، اما اگر قبلا در بیان ثبت نام کرده اید می توانید ابتدا وارد شوید.
شما میتوانید از این تگهای html استفاده کنید:
<b> یا <strong>، <em> یا <i>، <u>، <strike> یا <s>، <sup>، <sub>، <blockquote>، <code>، <pre>، <hr>، <br>، <p>، <a href="" title="">، <span style="">، <div align="">