حق تغییر
بسم الله الرحمن الرحیم
داشتم با خودم فکر میکردم که قبلا چقدر از رفتن زن دم نانوایی متنفر بودم. حاضر بودم روزها و روزها بدون نان بمانیم، ولی نروم در نانوایی. به نظرم اهانت بزرگی بود به شخصیت و کرامت زن!
حالا اما اگر لازم باشد، حاضرم ماشین را در نانوایی پارک کنم و از نانهای چیده شده روی میز بخرم و بیرون بیایم. حتی اگر بچهها میلشان نان سنگک کشیده باشد، حاضرم توی صف هم بایستم.
داشتم با خودم فکر میکردم چقدر تغییر کردهام. به خودم گفتم: فلانی! آدمها تغییر میکنند! آدمها حق دارند تغییر کنند!
از کی این حق را برای خودم قائل نشدهام؟؟؟ نمیدانم! ریشه این همه عدم انعطافم نسبت به خودم کجاست؟؟؟ نمیدانم!
جالب اینجاست که تغییرات بزرگ زندگی را راحت پذیرفتهام؛ چه بسا به استقبالشان رفتهام؛ تغییر شهر زندگی، تغییر بزرگ در حجابم و... ولی در تغییر کوچک شخصی این همه ناخودآگاهانه به خودم سخت میگیرم. همیشه در پس یک تصمیمگیری این حکم نهفته است که این تصمیم و تغییر بهدنبالش، برای همیشه یا چیزی در همان حد است، آمادگیش را داری؟ و خب همیشه این همیشگی بودن، تصمیمگیری را سخت میکند. این روزها چالش درونیام این است که به خودم، اجازه تغییرات کوچک کوتاه مدت را بدهم. به خودم اجازه بدهم روش بولت ژورنال نویسی بهمنم، با دی متفاوت باشد. بشکنم این کلیشه را که هرچه از اول انتخاب کردهای ادامه بده. و در همین راستا دیشب موفق شدم بالاخره هبیت ترکر طلاییام را بکشم. چیزی که بیش از یک سال است دارم فکر میکنم چطور تثبیتش کنم و چطور فرآیند تثبیتش را رصد کنم. اصلا رفتن دنبال برنامهها و اپلیکیشنها و هبیتترکرها و بولت ژورنال نویسی، اصلش برای تنظیم همین برنامه بود. حالا که با خودم مهربانتر شدهام، هبیتترکرش را برای یک ماه کشیدهام و میدانم هیچ اشکالی ندارد ماه بعد به این نتیجه برسم که باید شکل بهتری را انتخاب کنم.
بیایید با خودمان مهربان باشیم!
سلام
استاد ببخشید میشه اصطلاحات علمیتون رو توضیح همبدید.
ممنون