بسم الله الرحمن الرحیم
۱- دیروز فهمیدم که مداحی گوش دادن چقدر حالم را خوب میکند. همین مداحیهای منتخبی که روی گوشی یا تبلت هست و هرچه گوش میدهم تکراری نمیشود. باید اضافه کنم به فهرست گوشدادنیها دعای ابوحمزه و مناجاتهای منتخب خمسعشره را.
۲- چقدر از شکر بعضی نعمتهای خدا عاجزیم. دیشب وقت خواب فکر میکردم چقدر دغدغه داشتم برای پیدا کردن یک هیات برای بچهها و چقدر رفتوآمد و هماهنگی با برنامه علی کار سختی بود و حالا خدا آورده گذاشته دم دستمان. توی همین مجتمع؛ هیات را، کتابخانه را، جلسه قصهگویی را...
۳- هر وعده که نماز میخوانم، میآید کنارم، چادری، پتویی چیزی میکشد روی سرش، مهر کوچکی برمیدارد و نماز میخواند. بعد از نمازش هم دستش را میآورد جلو و لبخند میزند؛ یعنی که قبول باشد! به نماز میگوید آلّا؛ احتمالا منظورش الله اکبر است. در حالی که ما یادش ندادهایم. از تکرار این کار خسته هم نمیشود. هربار با همان هیجان و اشتیاق میخواند که بار اول. از یک سال و چهار ماهگی شروع کرد.
۴- حرف زدن با همسر خیلی آرامشبخش است. بچهها خوابیدهاند. در سکوت خانه چای میخوریم و باقلوای قزوین و من برایش از دغدغههایم برای بچهها میگویم و از کم و کاستهای مدرسه و تصمیمهای جدیدم و تغییر و تحولات بچهها در هفتهای که گذشت و ... بعد میفهمم که کمکم دارد خسته میشود؛ میگویم ممنون که به حرفهایم گوش کردی! میرود سراغ کارهایش. میروم سراغ دفترم و فکرهای جدیدم را مینویسم که نوشتن خوب کاری است... خوب کاری...
۵- تجربه زیسته: قهوه خوب مرهمی است برای روزهای تلخ و روزهای بیحوصلگی ولی مَرکب دارد هشدارهایش را شروع میکند و هی چراغ قرمز نشان میدهد و گویا مجبورم ترک کنم این نوشیدنی مهربان را!
۶- تجربه زیسته روح: شبهای جمعه میگیرم هواتو... (با لحن حاج امیر عباسی بخوانید!)
۷- حداقل برای هفت مورد در این متن آگاهانه و عامدانه تلاش کردم واژه فارسی انتخاب کنم. راستی رفقا! من کار ویراستاری میکنم. اگر لازمتان شد در خدمتم.