بسم الله الرحمن الرحیم
نمیدونم بخاطر دیشبه که موفق شدم بعد از بچهها بیدار بمونم و خونه رو جمع و جور کنم؛ یا بخاطر خلوت سحرگاهی دیشب؛ یا بخاطر کلماتی که موفق شدم دیشب بنویسمشون؛ یا بخاطر کلمات ناب یا کلیدواژههایی که دیشب مرور شد برام؛ یا بخاطر آفتاب روشن امروز؛ یا هر چیز دیگه؛ امروز خیلی دلم آرومه و دنیام روشن... به گلدونها رسیدگی کردم و کارهای دیگهای که تو روزهای حال خوب انجام میشن... خدا هست... همین برای آرامش کافیه...
خدا هست و بهم لطف کرده و تو این روزای ابتلا، سایه بلند همسر رو روی سر من و بچهها گسترانده... بعد از سالها مثل آدمهای معمولی زندگی میکنیم... خونمون یه بهشت کوچیکه دور از همه دغدغهها و هیاهوها... گرم، امن، آرام...