بسم الله الرحمن الرحیم
مسیر رفت «تسبیح»ی بود؛
مسیر برگشت، «تکبیر»ی...
چند روز این مسیر را رفتم؟ چند روز دیگر باید بروم؟
جانم به قربان وصله نعلینت که فرمودی: المرأة ریحانه، لیست بقهرمانه...
بسم الله الرحمن الرحیم
مسیر رفت «تسبیح»ی بود؛
مسیر برگشت، «تکبیر»ی...
چند روز این مسیر را رفتم؟ چند روز دیگر باید بروم؟
جانم به قربان وصله نعلینت که فرمودی: المرأة ریحانه، لیست بقهرمانه...
بسم الله الرحمن الرحیم
این روزها گوشی من بیشتر از همیشه زنگ میخورد. موضوع چیست؟ مدرسه!
همه در تکاپوی مدرسه خوب برای سال بعدند و من هنوز جایی را نمیشناسم که توانسته باشد بین بعد فرهنگی و تربیتی و علمی توازن خوبی برقرار کرده باشد...
ما یتیمان عصر غیبتیم.... ما را دریاب... یا ابانا...
بسم الله الرحمن الرحیم
یکی از تفریحات سالمم این است که علی را ببرم مدرسه و بیاورم. مسیر طولانی است، معمولا یک طرف مسیر را تنها هستم و به این دو دلیل میتوانم صوتهایی را که دوست دارم، گوش بدهم.
از خوشبختیهای جدیدم این است که این هفته سه روز سرویس علی و دوستانش هستم برای امتحانات. امروز روضه گوش میدادم و مداحی. صبح زود بود؛ نسیم خنکی میوزید؛ خورشید میتابید اما گرمایش کلافهکننده نبود... و من... با خاطرات اربعین اشک میریختم... من... دلم از شیرینی یاد امام حسینم موج برمیداشت... من... التماس میکردم توفیق کار برایشان را از دست ندهم...
صبح زود بود و چراغی در دلم روشن بود، از صبح زودتر... خدایا! چراغهایم را تو برایم روشن نگاه دار... هب لی کمال الانقطاع الیک و انر ابصار قلوبنا بضیاء نظرها علیک، حتی تخرق ابصار القلوب حجب النور... فتصل الی معدن العظمة و تصیر ارواحنا معلقة بعز قدسک...
الهی و الحقنی بنور عزک الابهج...