بسم الله الرحمن الرحیم
میدونی کجا میفهمی که خستهای؟
اونجا که بعد از حدود ۲ ساعت بودن در جلسه آنلاین از تو ماشین و آب شدن تو گرما، میای دانشگاه، لبتاپ رو هم باز میکنی جلوت، ولی فقط فایلها رو میریزی روی فلش و تمام... الکی تو گوشی میچرخی... خوابت میاد... اشکت دم مشکته...
و دلت یه چیز نرم و خنک و گوارا میخواد... یه چیزی مثل ابر، که توش فرو بری و گم بشی و رها بشی...
قرار من! کجا گمت کردم آخه؟ چرا هرچی میدوم بهت نمیرسم؟ چرا بهقدری که برای رسیدن به تو کافی باشه، نمیدوم؟ نکنه اصلا دارم در جهت خلاف رسیدن به تو میدوم؟
میشه خودتو نشونم بدی، دو کلمه با هم حرف بزنیم؟ ها؟ چی؟ تو همیشه هستی؟ این منم که باید بیام سر قرارمون؟
باشه. پس میشه دستمو بگیری، بکشیم، ببریم سر قرارمون؟
والا دیگه خسته شدم از نبودنم...
برام دعا کنید لطفا رفقای وبلاگی...