بازگشت
سه شنبه, ۲۲ خرداد ۱۴۰۳، ۱۰:۳۲ ب.ظ
بسم الله الرحمن الرحیم
برگشتم به آغوش نوشتن... مثل بچهای که به آغوش مادرش...
روایت این روزها که بر من گذشت را، فرداها جایی برای خواندنش ندارم...
آدم دیگری شدهام شاید، چیزهایی به دست آوردهام؛ چیزهایی از دست دادهام... در «انسان» و بودنش سیر کردم مدتی، و میکنم... میخوانم، مینویسم، کار میکنم، سعی میکنم به آدمها وصل شوم و امن باشم برایشان و زیباتر از همه، مادری شدهام که بچههایش آنقدر بزرگ شدهاند که میشود خانه را بهشان سپرد و صبح رفت و ظهر برگشت و استامبولیپلوی خوشمزه ازشان تحویل گرفت...
این روزها، زندگی جریان دارد، از دلتنگی برای کسی توی قلبم یک حفره خالی است، دارم یک بار دیگر رابطه را و عشق را میسازم و ...
بیقرار اربعینم...
۰۳/۰۳/۲۲
خدا رو شکر،
خوشحالم که برگشتید.