قصهای دیگر...
بسم الله الرحمن الرحیم
خاطرتان هست گفته بودم دعا کنید یک روز بیایم و از مهربانی امام رضا (جان عالمی بهفداش) قصه دیگری برایتان بگویم؟
امروز همان روز است...
زیر این گنبد کبود، چند ماه پیش مادری بود که برای مقدمات به تکلیف رسیدن اولین فرزندش، برنامهریزی میکرد؛ از دلش گذشت ای کاش میشد اولین نمازش را در حرم امام معصوم بخواند... ای کاش میشد اولین روز تکلیفش کربلا باشد؛ یا نجف؛ یا مشهد... از دلش مثل یک آرزوی محال گذشت...مثل یک رویایی که امکان تحقق ندارد... مثل آرزوی پیادهروی اربعین با بچه دوماهه...
حالا ایستاده روبروی گنبد امام رضا (جان عالمی بهفداش) و با دختر نوتکلیفش در اولین روز تکلیف، سلام میدهد و عرض میکند که اشهد انک امام آروزهای محال...
سلام
به به زیارت قبول...
الهی هر لحظهی عمرش با رضایت آقا امام زمان علیه السلام همراه باشه❤️❤️❤️