مثل هوای بهار

گاهی آفتاب... گاهی باران... گاهی رنگین‌کمان...

مثل هوای بهار

گاهی آفتاب... گاهی باران... گاهی رنگین‌کمان...

طبقه بندی موضوعی

آخرین مطالب

معمای بزرگ

پنجشنبه, ۴ دی ۱۳۹۹، ۰۲:۴۷ ب.ظ

بسم الله الرحمن الرحیم

۱۶ ساله زنتم... جز معدود وقتایی مثل فوت عمو و دایی‌ت و شهادت حاج قاسم، بارونی شدن چشمات رو ندیده بودم؛ چه کار کردن با تو، که روز تولدت، وقتی داری کادوهات رو باز می‌کنی و نامه‌های دخترات رو می‌خونی، چشمات خیس می‌شه و صدات می‌لرزه؟.... از دیروز تاحالا این معمای بزرگ زندگی من شده...

ازت می‌پرسم گرفته‌ای... به داخل خونه مربوط میشه یا بیرون؟ میگی بیرون... 

حالا می‌دونم وظیفه من صبره و‌ سکوت... نمی‌دونم چه اتفاق جدیدی افتاده که این همه به همت ریخته؛ اذیت و آزارهاشون که دیگه برامون عادی شده تو این چند ماه اخیر... ولی هر چی شده، می‌فهمم که درونت آشوبه و سعی می‌کنی حال خودت رو با محبت کردن به ما خوب کنی... بچه‌ها رو می‌بریم کتابفروشی، ساعتها بین کتاب‌ها بچرخیم تا شاید دلمشغولیات کمی از خاطرت بره...

می‌دونم در آستانه یه اتفاق بزرگیم... می‌دونم خدا برات یه پیشرفتی در نظر گرفته، که این دردا مقدمه اونه... و من ... که کاری از دستم بر‌نمیاد جز اینکه صبر کنم و‌ سکوت... و بشینم روی سجاده‌ام‌ و اشک بریزم و التماس کنم که خدایا! می‌دونم رشد، درد داره؛ دردش رو کم کن... من طاقت درد کشیدنش رو ندارم...

 

۹۹/۱۰/۰۴ موافقین ۴ مخالفین ۰
صبا

نظرات  (۰)

هیچ نظری هنوز ثبت نشده است

ارسال نظر

ارسال نظر آزاد است، اما اگر قبلا در بیان ثبت نام کرده اید می توانید ابتدا وارد شوید.
شما میتوانید از این تگهای html استفاده کنید:
<b> یا <strong>، <em> یا <i>، <u>، <strike> یا <s>، <sup>، <sub>، <blockquote>، <code>، <pre>، <hr>، <br>، <p>، <a href="" title="">، <span style="">، <div align="">