سایه شوم
جمعه, ۲۵ تیر ۱۴۰۰، ۱۱:۴۴ ق.ظ
بسم الله الرحمن الرحیم
داشتیم کمکم برای مراسم عروسی برادر همسر جان آماده میشدیم؛ مراسم که نمیشود گفت؛ قرار بود خانواده عروس و داماد شب عید با هم شام بخورند و عروس و داماد را بفرستند سر خانه و زندگیشان.
یک دفعه کرونا آمد و سایه شومش را انداخت بر سر خانواده همسر؛ اول عمه همسر درگیر شدند، بعد خواهر همسر و شوهرش، بعد یکی دیگر از عمهها و بعد مادر همسر و برادرشان... و صبح یک روز ناگهانی خبر رسید که عمه همسر راهی سفر آخرت شدند...
حالا انگار یک گرد غم پاشیدهاند روی لحظهها... روی همه شهر... دیگر حتی برای تولد سه سالگی زینب سادات ذوقی نمانده...
۰۰/۰۴/۲۵